اکرم نجم


در فرهنگ و ادبیات ، ایثار و عشق و وجدان را جستجو نمودم ، طرح واره ای مناسب که بتوانم احساس واقعی را با این کلمات ، جمله سازی نمایم ، نیافتم ، بنا را بر این گذاشتم که عشق را با ایثار و وجدان را با بیداری در نوشتار بگنجانم .

در بخشنامه ، معلم نمونه را بخش کردم ، سابقه تألیف ، پژوهش ، تشویقی ، نشان عالی – مدرک تحصیلی و ..... امتیاز داشت . هرچه جستجو نمودم نشانی از امتیاز برای انسانیت ،‌ اعتبار برای ایثار و ارزش برای عشق ندیدم .

فقط با بغض در گلو ، به تماشای همه وجودش نشستم .

سابقه اش را نتوانستم محاسبه کنم ، چرا که به ازای روزهای کارش 10 برابر متحمل زجر شده بود .

تشویقی اش را نمی دانم ، چون احساس کردم عشق و ایثارش دیده نشده است .

تألیف و مقاله و پژوهش ؛ هر روز که در هنگام دیالیز ،‌ در اوج درد مطالعه می کرد ، و فردایش در کلاس حاضر می شد ، ارزش هزاران مقاله و تألیف نانوشته داشت ، امّا باز هم دیده و چاپ نشده است .

مدرک تحصیلی ؛ ‌درجه ای را نمی توان لایقش دانست ، ‌زیرا با پوکی استخوان ناشی از بیماریش نتوانست در امتحان کارشناسی ارشد امسال شرکت کند اما در ترم آخر کارشناسی با بهترین نمره ، مشغول به تحصیل بدون غیبت بود .

نمی خواست از کار افتاده شود ، زیرا عشق به دانش آموز و مدرسه و فرزند و همسر ، او را استوار نگه داشته بود .

دو بار پیوند کلیه شده است ، در حال حاضر 4 بار در هفته دیالیز می شود ، سی درصد از ریه اش بیشتر کار نمی کند ، پوکی استخوان گرفته ، 20 سانت از قدش به خاطر بیماری کم شده ، و شکل بدنش به هم خورده است .

اما نیم ساعت با مدیر کل ، مدیر ناحیه و همکارانش درد دل می کند ، بیان هزینه های سرسام آور داروهای خاص ، درد طاقت فرسا و مشکلات عدیده دیگر ، او را عاشق تر نشان می دهد و با احساس وصف ناشدنی می گوید : خالصانه معلمی را ادامه می دهد .

دلجویی ، دستور رسیدگی به هزینه های غیر بیمه ای و حضور بر بالین اش ، بزرگ ترین هدیه یک مدیر کل به زعم او می باشد .

هنگام خداحافظی با لبخند به من می گوید : تا آخرین روز زندگی ام به مدرسه خواهم رفت ، چشمان پر از اشکم را از او بر می گردانم و با خود می گویم به وزیر محترم باید گفت : نمونه تر از این معلم را می شناسید ؟؟

مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا